سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بحران

نظر

 

شاید دو دهه از عمر آن می گذرد، اما اکوسیستم پرمخاطره ای که استیون سودربرگ با «ترافیک» استادانه اش زنده کرد، هنوز جذابیت و کیفیت پایدار خود را حفظ کرده است. از این نظر، نمی‌توان حتی چند دقیقه از آخرین فیلم هیجان‌انگیز نیکلاس جارکی، نویسنده/کارگردان، «بحران» را که در بحبوحه اپیدمی مرگبار مواد افیونی رخ می‌دهد، بدون شنیدن مکرر انعکاس آثار بسیار برتر سودربرگ که به طور مشابه به دنبال درون‌ها و مفاهیم است، بگذرد. خروجی یک عملیات تجارت مواد مخدر از طریق دیدگاه طیف گسترده ای از سهامداران   .

با این حال، متأسفانه، وقتی با حس شدید سبک، انرژی ریسک‌پذیر و فیلمنامه فشرده و پیچیده «ترافیک» مقایسه می‌شود که به ندرت اخلاقش را با قاشق به مخاطب می‌رساند، فیلم جارکی کاملاً ضعیف است و به اندازه کافی هوشمندانه نیست - خیلی سیاه - و سفید در اصولش، بیش از حد دست دوم در اهداف بصری اش، و به طرز وحشتناکی در ساختش پراکنده است، بدون آن که استفان میریونه در «ترافیک» ویرایش درجه یک انجام داد. در حالی که به لطف گروه بازیگران پر ستاره، دقیقاً یک ساعت کسل کننده نیست، «بحران» احتمالاً به یکی از آن عناوینی تبدیل می شود که یک بار خواهید دید، فقط برای اینکه آن را با بی تفاوتی یا حکم خفیف «بسیار خوب است» حذف کنید.

و این قسمت ناامید کننده است: تقریباً انگار این فیلم بی ضرر و خوش نیت می خواهد پتانسیل خود را هدر دهد و خوب باشد و فراموش شود. یکی از چیزهایی که به احساس رنگ آمیزی آن کمک می کند، رک و پوست کنده بودن جارکی به عنوان یک نویسنده است که تا حدی باعث ناتوانی فیلم هیجان انگیز مالی او در سال 2012 «آربیتراژ» شد. به نوعی، هیچ یک از طغیان های رهبران اخلاقی جست وجوگر او یا فریادهای ویرانگر غیرنظامیان غمگین او به شکلی به یاد ماندنی یا با فوریت در اینجا فرود نمی آیند. درعوض، شخصیت‌های «بحران» که زندگی‌هایشان در نهایت و در عین حال به‌طور نامرتب در هم تنیده می‌شوند، مجموعه‌ای از ترانه‌ها هستند که به‌عنوان سخنران استفاده می‌شوند تا تنها آشناترین خطوط دیالوگ و ضرب شخصیت‌هایی را که از یک فیلم آموزشی انتظار می‌رود ارائه دهند.

داستان اصلی از سه خط اصلی پیروی می کند و از آنجا به مراتع دیگری منشعب می شود (گاهی اوقات به طور نامفهوم). یک مامور مخفی جیک (یک آرمی همر قابل اعتماد، که در حال حاضر پس از برخی از پیام‌های اخیرش در حال وقوع یک بحران واقعی در زندگی خود است)، یک افسر DEA است که در کنار اربابان مواد مخدر مخفیانه کار می‌کند تا عملیات‌های آنها را از بین ببرد. مراقب خواهر معتاد آشفته اش (لیلی-رز دپ) که به اکسی معتاد است. همچنین کلر (اوانجلین لیلی)، یک معمار موفق، یک معتاد در حال بهبودی، و یک مادر دوست داشتنی است که پس از اینکه نیروهای پلیس بی تفاوت مصرف بیش از حد مشکوک پسر متوفی را به عنوان یک تصادف رد کردند، همه چیز را به دست خود می گیرد. لیلی علیرغم نقش نویسی شده خود، اجرای شگفت‌انگیزی معتبری را ارائه می‌کند که زندگی بسیار مورد نیاز و انسانیت را در فیلمی دم می‌دهد که در غیر این صورت کاملاً بی‌احساس است.

و در نهایت عضلانی ترین رشته روایی «بحران» وجود دارد که تا حدودی نقاط ضعفش را در جاهای دیگر جبران می کند. در آن، گری اولدمن به طور متقاعدکننده‌ای نقش دکتر تایرون بروور، استاد دانشگاهی را بازی می‌کند که باید اولویت‌هایش را مشخص کند، زمانی که یک داروی بزرگ دارویی که گروهش برای آزمایش آن پول می‌گیرد، خطرناک و حتی کشنده است. گاهی اوقات، آرزو می‌کنید که این نخ سوت‌زننده «خودی» با پیامدهای پیچیده در دنیای واقعی که شامل سازمان غذا و دارو و صنعت فاسد مراقبت‌های بهداشتی می‌شود، عمیق‌تر، صاف‌تر و گسترش داده شود تا تنها کانون «بحران» باشد. متأسفانه، آن را در سطح زمین رها می‌کند، و حتی چهره‌های نیمه‌فهمیده بیشتری را به دیوار می‌اندازد تا ببیند کدام یک می‌چسبند. اما بین یک بدی کله پاچه کوکی‌تراش با اسم رمز «مادر»، ارجاعات بیهوده و توهین‌آمیز مختلف به برخی از بچه‌های ارمنی خبیث، تعدادی پادشاه تک‌نوت و همچنین پلیس‌های مختلف، و مدیران داروسازی در داخل یک دسیسه که گسترش می‌یابد. کانادا، اکثر آنها این کار را نمی کنند. در واقع، ممکن است به سختی به یاد بیاورید که نام‌های اصلی مانند گرگ کینیر، لوک ایوانز و میشل رودریگز دقیقاً چند دقیقه پس از تماشای فیلم چه کارکردی دارند.

از بسیاری جهات، «بحران» نمونه‌ای کلاسیک از فیلمی است که می‌خواهد کمی از همه چیز باشد، فقط نسخه‌ای کمتر از چیزی که منتظر دیدنش هستید. پس از آن، مایه تاسف است که کارت عنوان در پایان - که آمار نگران کننده ای از مواد افیونی در سراسر جهان را در اختیار مخاطبان قرار می دهد - به نظر می رسد تنها چیزی ارزشمند از این ملیله پر ازدحام است.